نوشته شده توسط : **best boy**

زندگی کردن          

                      تلف بودن            
                                           پلاسیدن    
نطفه ای را پرورش دادن    
                                          برای زندگی،  
 
و این تکرارتکرار است!
 
                                               
                                                         فروغ فرحزاد



:: بازدید از این مطلب : 888
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : **best boy**

سلام....یک تکه سلام...دو فنجان مکث و چند نقطه چین به احترام روی گل همتون....................

خستم...دل گرفته...اسمان دل ابری ست................تا حالا شده دلت بخواد بری یه جای با حال و اونقدر گریه کنی

تا ......تا خالی بشی....دل خستم....دل سردم....بغض دارم......

خیلی تنهام....خدایا .... هرکاری میخوایم بکنیم ...میگن بچه ای.........................دلم گرفته خدایا.....

خدایا...........................

                            خیلی تنهام....

عشق ..........چیست.............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 



:: بازدید از این مطلب : 840
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : یک شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : **best boy**



:: بازدید از این مطلب : 928
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 23 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : **best boy**

 

1-دختر ها خيلي دوست دارند جاي پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جايدخترها باشند
 
2-اگر يه دختر يک مشکل غير قابل حل داشته باشه از خونه فرار ميکنه اما يه پسراگر يک مشکل غير قابل حل داشته
 
 باشه اعضاي خانواده اش رو از خونه فراري ميده!
 
3-يه دختر اگر دو تا مشکل غير قابل حل داشته باشه خودکشي ميکنه اما يه پسر اگردو تا مشکل غير قابل حل
 
داشته باشه اعضاي خانواده اش رو ميکشه
 
4-يه پسر اگر 3 تا مشکل غير قابل حل داشته يه هفته افسرده ميشه بعد با 3 تا مشکلکنار مياد و زندگيش رو ميکنه
 
اما تا کنون دختري که 3 تا مشکل داشته باشه ديده نشدهچون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشي ميکنند و
 
به سه تا نميرسه مشکلاتشون!!!
 
5-دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!
 
6-دخترا مي خوان سر پسرا کلاس بزارن اما در نهايت سر خودشون کلاه ميره ولي پسرامي خوان سر هر موجود زنده
 
اي که ميبينن کلاه بزارن و در نهايت موفق ميشن
 
7-اگر به يه دختر بگي دوست دارم فکر ميکنه تو چقدر خوبي و عاشقت ميشه اما اگر بهيه پسر بگي دوست دارم فکر
 
ميکنه تو چقدر بي جنبه و جوات هستي دست به هر کاري ميزنهتا از شرت خلاص شه!
 
8-نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.
 
9-دخترا با اينکه بيشتر از پسرا قوانين راهنمايي و رانندگي رو رعايت ميکنن اماخيلي بيشتر از پسرا تصادف ميکنن و
 
در هر تصادف رد پاي يک دختر به چشم مي خوره.
 
10-دخترا فکر مي کنن بهترين راه براي بهترين راه براي داشتن يک رابطه خوب ومداوم صداقت و راستگويي هستش
 
ولي پسرا مطمئن هستند بهترين راه دروغگويي و گرفتنسوتي از طرف مقابله!
 
11-دختر ها از درس و مدرسه بيزارند ولي پسر ها از درس و مدرسه فراري هستند!
 
12- پسر ها به هم حسودي نمي کنن اما دخترا به هم حسودي مي کنن.
 
13-اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعي مي کنيد با اون دختر آشنا بشيدولي اگر خواهرتون دوست
 
پسر داشته باشه شما قسم مي خوريد! که هم پسره و هم خواهرتونرو سر به نيست کنيد.
 
14-دختر ها زير بار حرف زور ميرن اما پسر ها خودشون حرف زور ميزنن
 
۱۵- شرمنده . شماره ۱۵ خیلی ..........هست و اگه بنویسم وب فیلتر میشه !
 
16-اگر يک دختر در يک جمع سوتي بده تا آخر ديگه هيچ حرفي نميزنه اما پسر ها دريک چمع فقط سوتي ميدن!
 
17-يک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده ميشه اما يک پسر اگر 24ساعت با دوست
 
دخترش صحبت نکنه با اون يکي دوست دخترش صحبت ميکنه.
 
18-پسر ها ميدونن جنبش فمنيسم چيه واسه همين ازش متنفرن ولي دختر ها نميدونن جنبش فمنيسم چيه واسه همين طرفدارشن!
 
19-يک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه ديگه با هيچ پسري دوست نميشه اما يه پسراگر با دوست دخترش به
 
هم بزنه با 3-4 تا دختر ديگه دوست ميشه!
 
20-يک دختر اگر توي خيابون پسري ازش بپرسه ساعت چنده ميگه:ساعت 7.اما يه پسر اگريه دختر ازش ساعت
 
بپرسه ميگه :ساعت 7 و 2 دقيقه و 24 ثانيه,اينم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!
 
21-اگر يه دختر به يه پسر نگاه کنه , پسره فکر مي کنه که خيلي خوش تيپه ولي اگريه پسر به يه دختر نگاه کنه
 
دختره فکر ميکنه که پسره چقدر بي چشم و رو هستش!
 
22-دختر ترشيده ميشه اما پسر نه!!!!
 
23- بعد از خوندن اين مطلب پسرا اول 2 دقيقه فکر ميکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمندو چون بعد از دو دقيقه نمي
 
فهمند مي زنن زير خنده و ميگن خيلي باهال بود اما دخترابعد از خوندن اين مطلب 2 ساعت حرص مي خورن و فکر
 
ميکنن به شخصيت دختراي ايروني توهين شده و در نهايت چون مفهوم اين مطلب رو نفهميدن به نويسنده اش ميل ميزنن و فحش ميدن!!!
 
با اجازه این مطلب رو از وب ایشون گرفتم.حتما بهش سر زنید....با نام نیلوفر
 
 

 



:: بازدید از این مطلب : 994
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 22 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : **best boy**

تو را به دادگاه خواهند کشاند....  

جزییات جنایتت معلوم نیست....     

 اما...

اما اثر انگشتانت را بر قلبی شکسته یافته اند...

 



:: بازدید از این مطلب : 840
|
امتیاز مطلب : 112
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 21 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : **best boy**

سلام رفقا.لیدیز اند جنتلمن.بابا خیلی بی وفا شدید.یه پیامی ،نظری فحشی لنگه کفشی ،چیزی دلم گرفت.

جدی میگم دلم خیلی گرفته...از بیرون پر از شادی ام ولی درونم داره می ترکه...میخوام گریه کنم...دلم یه تکیه گاه

میخواد...نامردی پشت نامردی...غم باد گرفتم...کمکم کنید...من اسمم bestboy  ولی کوچیکه همتونم...واصلا با

هیچکی مشکلی ندارم...تورو خدا یه کم دلداری بدید....



:: بازدید از این مطلب : 824
|
امتیاز مطلب : 118
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : **best boy**

 

بر خاک بخواب نازنین تختی نیست
 
اواره شدن حکایت سختی نیست
 
از پاکی اشک های خود فهمیدم
 
لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

نیمه شب آواره و بی حس و حال

در سرم ، سودای جامی بی زوال

پرسه ای آغاز کردیم، در خیال

دل به یاد آورد، ایام وصال

از جدایی ، یک دوسالی می گذشت

یک دوسال از عمر رفت و برنگشت

دل به یاد آورد، اول بار را

خاطرات اولین دیدار را

آن نظربازی ، آن اسرار را

آن دو چشم مست ، آهو وار را

همچو رازی مبهم و سر بسته بود

چون من از تکرار، او هم خسته بود

آمد و هم آشیان شد ، با من او

همنشین و همزبان شد ،با من او

خسته جان بودم، که جان شد با من او

ناتوان بود و توان شد ،با من او

دامنش شد خوابگاه خستگی

اینچنین آغاز شد دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر

وای از آن عمری که با او شد بسر

مست او بودم ز دنیا بی خبر

دم به دم این عشق می شد بیشتر

آمد و در خلوتم دمساز شد

گفتگوها بین ما آغاز شد

گفتمش: در عشق پابرجاست دل

گر گشایی چشم دل، زیباست دل

گر تو زورقبان شوی، دریاست دل

بی تو شامی بی فرداست دل

دل زعشق روی تو حیران شده

در پی عشق تو سرگردان شده

گفت

گفت: در عشقت وفا دارم بدان

من تو را بس دوست می دارم بدان

شوق وصلت را به سر دارم، بدان

چون تویی مخمورم، خمارم بدان

با تو شادی می شود غم های من

با تو زیبا می شود فردای من


گفتمش: عشقت به دل افزون شده

دل ز جادوی رخت افسون شده

جز تو هر یادی به دل مدفون شده

عالم از زیباییت مجنون شده



بر لبم لب بگذاشت یعنی خموش

بر لبم لب بگذاشت یعنی خموش

طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش

در سرم جز عشق او سودا نبود

بهرکس جز او در این دل جا نبود

دیده جز بر روی او بینا نبود

همچو عشق من هیچ گل، زیبا نبود

خوبی او شهره افاق بود

در نجابت ، در نکوهی، طاق بود

روزگار.......

روزگار اما وفا با ما نداشت

طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت

بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این قصه هجران بود و بس

حسرت و رنج فراوان بود و بس

یار ما را از جدایی غم نبود

در غمش مجنون و عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود

سهم من جز عشق ماتم نبود

با من دیوانه پیمان ساده بست

ساده ام آن عهد و پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست

این خبر ناگاه پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رفت

رفت و با دلدار دیگر عهد بست

با که گویم اوکه هم خون من است

خصم جان و تشنه خون من است

بخت بد وین وصل او قسمت نشد

این گدا مشمول آن رحمت نشد

آن طلا حاصل به این قیمت نشد

عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست

عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست

با چنین تقدیر بد تدبیر نیست

از غمش با دود و دم همدم شدم

باده نوش غصه او ،من شدم

مست و مخمور و خمار ازغم شدم

ذره ذره آب گشتم ، کم شدم

آخر آتش زد دل دیوانه را

آخر آتش زد دل دیوانه را

سوخت بی پروا دل پروانه را

عشق من!

عشق من از من گذشتی ، خوش گذر

بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم را تو بیرون کن ز سر

دیشب از کف رفت، فردا را نگر

آخرین یک بار از من بشنو پند

بر من ، بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی چه زود

عشق دیرین گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود

ماهی بیچاره اما مرده بود


:: بازدید از این مطلب : 778
|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : **best boy**

 

 

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
 
                                     چه خواهد ساخت ؟
 
ولی بسیار مشتاقم ،
 
            که از خاک گلویم سوتکی سازد
 
                 گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و باز                                              و او یکریز و پی در پی ،
 
                               دَم گرم خوشش را بر گلویم سخت بفشارد ،
         
                    و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
 
بدین سان بشکند در من ،
 
             سکوت مرگ بارم را
 
                      خدایا کفر نمی گویم
 
                                       پریشانم... 
 
چه می خواهی تو از جانم؟!!
 
     مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
 
 خداوندا تو مسئولی .
 
        خداوندا تو می دانی که انسان بودن در این دنیا چه دشوار است
 
                چه رنجی میکشد آنکس که انسان است واز احساس سرشار است.

 


:: بازدید از این مطلب : 747
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : دو شنبه 17 دی 1389 | نظرات ()